- سینه زن
- آن که در ایام عزاداری در جزو دسته مخصوص با دست بر سینه برهنه خود زند (به علامت سوگواری)
معنی سینه زن - جستجوی لغت در جدول جو
- سینه زن
- کسی که در ایام عزاداری با دست بر سینۀ خود بزند و عزاداری کند
- سینه زن ((~. زَ))
- آن که در ایام عزاداری خصوصاً عزاداری حضرت سیدالشهدا (ع) در دسته مخصوص با دست بر سینه برهنه خود زند (به علامت سوگواری)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل سینه زن
زن بیشوهر بیوه
جادوگری که دانه ارزن و جو را بزعفران زرد کند و افسونی بر آن خواند و بر کسی که خواهند بزنند تا تا مقصودی که خواهند بر آید جوزن
زن پیر
وصله کردن رقعه دوختن (کفش و غیره) : دلق صد رنگ نماید بنظر مردم را بسکه عشاق تو بر جامهء... پینه زنند. (علی خراسانی) -2 سخت شدن پوست کف دست و پا و زانو و غیره بر اثر کار و رفتن پینه بستن، گود کردن مجرای قنات در صورتیکه قنات خشک شود. پس از گمانه زدن قنات در صورتیکه به آب نرسد مجرای قنات را گودتر کنند
یا سینه کش آفتاب. رو به آفتاب در معرض آفتاب. یا سینه کش کوه. شیب تند و تیز کوه
پارچه ای که زنان پستان خود را بدان پوشانند پستان بند
زن سال خورده، پیرزن، زن پیر
طعنه زننده،، ملامت کننده، سرزنش کننده، برای مثال به جان آید از دست طعنه زنان / که خود را بیاراست همچون زنان (سعدی۱ - ۱۶۹ حاشیه)
سینه پوش، پارچه ای که بر روی سینه ببندند
جای پهن و هموار در دامنۀ کوه مثلاً سینه کش کوه
سینه کش آفتاب: کنایه از جای رو به آفتاب، جای مسطح که خورشید بر آن بتابد
سینه کش آفتاب: کنایه از جای رو به آفتاب، جای مسطح که خورشید بر آن بتابد
آنکه با نیزه جنگ کند
((~. کِ))
فرهنگ فارسی معین
جای هموار و معمولاً شیب دار
سینه کش آفتاب: رو به آفتاب، در معرض آفتاب
سینه کش کوه: شیب تند و تیز کوه
سینه کش آفتاب: رو به آفتاب، در معرض آفتاب
سینه کش کوه: شیب تند و تیز کوه
پارچه ای که زنان پستان خود را بدان پوشانند، پستان بند، کرست
پینه بستن، دوختن تکه ای از پارچه یا چرم به لباس یا کفش پاره شده، وصله کردن
سخنگو، سخن فهم، قصه خوان، شاعر، افترا زننده مفتری
نوازنده سنج
کسی که پول فلزی سکه می زند
ترازویی که یک کفۀ آن سبک تر باشد